اما من نگران نیستم. چرا از ترس اتفاقاتی که هنوز نیفتادن پیش پیش خودمونو به خاک سیاه بشونیم؟ به سروناز گفتم کمکم کن تا بتونم تصمیم درست بگیرم و درست فکر کنم. جوابمو نداد. هیچی جواب نداد...
فردا با مامان میخوایم بریم عیادت مادرش. خدایا همه ی کسم خودتی... خدایا من همه توکلم و امیدم بخودته... به امید آینده ای بهتر...
برچسب : نویسنده : nahid1364 بازدید : 80